ساعت یک نیمه شب است و من از خسته گی بیهوش نشده ام و آن قدر توان دارم که بنشینم و بنویسم. باورم نمی شود! از وقتی از ایران برگشتیم، کایو بزرگ شده . چه ساده بودم که فکر می کردم بچه ی کوچک داشتن آن قدر ها هم سخت نیست. فکر کردم همیشه همین طور می ماند و صبح بیدار می شود و می گذاری اش توی صندلی اش و تو هم می نشینی سریال هایت را دنبال می کنی!...هیچ کس بهم نگفته بود که "چهارماهگی" عجب سن عجیبی ست و حالا پنج ماهگی از آن هم عجیب تر. سریال هایم را فراموش کرده ام و ماهیانه از کارت اعتباری ام برای نتفلیکس* کم می شود بی این که یک دقیقه و Mes jours ont la douceur...
ادامه مطلبما را در سایت Mes jours ont la douceur دنبال می کنید
برچسب : دنیای,بعد, نویسنده : 1mesjourse بازدید : 11 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:20